من دیوانه این روزها دیوانه ترم. میزنم توی سرم و هی هوار میکشم که شاید یکی بیاید به کمکم. کمک هم نمیخواهم البته. من همیشه همینطورم. جدی هم نگیرید.
زندگی گندش درنیامده. گند من زده بالا. حال خودم را هم به هم میزنم.
شب و روزم شده گردش به دور خودم. شده ام محور کائنات!!!
....دیوانگی بهترین راهی بود که برای فرار از دیگران انتخاب کردم....حیف که ...
مرسی...تشکر...ممنون...اینم برای اینکه حداقل اینجا کسی پدرمو در نیاره.....//من اینجا همه نوشته هایم هستم...رنگی یا بیرنگ...همه همینم.
اول علیک...در مورد اینکه من از کجا نظر مینویسم..تو که از اورانوسی چرا تعجب میکنی...شیطان هر لحظه هر جایی که بخواد میتونه باشه...نمی تونه؟؟..........اما در مورد مثالی مه از حضرت اورانوسی برام نوشته...من > تو > اون >...میتونی به یادداشت سه شنبه ۱۳ دی من یه سری بزنی :)
خودمونیما محور کائنات بودن هم حال میدها!
دیوانگی های یه اورانوسی چه جوریه؟اخه میدونی که من یه زمینی هستم!!
دیوانگی هم حدی دارد. آنقدر هست که راحت زندگی کنی اما نه آنقدر که دیگران را راحت نگذاری. احمقانه ترین حالت ممکن، دیوانه ای ست که برای راحتی دیگران تلاش می کند، اما راحتی خودش را به.....!
می گم اورانوسی ها هم غرور زمینی دارن!
میدونستی پشه هم با خودش فکر می کنه محور کایناته!!
اون به من و تو میخنده !
وقتی از یه چیزی لذت می بری، بهتره به فلسفه وجودیش فکر نکنی و فقط لذت ببری.
دوست عزیز اورانوسی !
تو دیوانه نیستی ، بلکه بیدار بیداری . فقط باید حواست باشه که خودت رو در کائنات گم نکنی . درد تو ، درد بسیاری دیگر هم هست و این درد دید هنری ست و جور دیگر بودن .
روزت خوش !
درود برشما دوست گرامی و سپاسگذارم...که به دیدن وبلاگ من اومدید..میدونی وبلاگ شما برای من خطای ۴۰۴ اعلام کرد..امیدوارم که در صورت اشتباه بودن آدرس، آدرس صحیح را برای من ارسال کنید. با درود فراوان.
آقا اینگار واقعا محور کائنات شدی؟ چرا نمینویسی! تو وبلاگگردی این آدینه بهت لینک دادم تا بلکه بنویسی!
jenn nameze golshiri ro khoondi_ tamame hamme shakhsiate avvali dastane oon ham in bood ke mehvare kaenat beshe!
hich rabti be to nadare, haminjoori goftam.
اگه راهی پیدا کردی که این گند رو از بین ببری به منم بگو چون منم دقیقا همین حس رو دارم.